چاردیواری من

نبض مدام قلم خاصیت هست هاست

۹ مطلب با موضوع «اشعار» ثبت شده است

بنویس همچون خدا




بنویس
بنویس و هراس مدار از آن که غلط می افتد
بنویس و پاک کن
همچون خدا که هزاران سال است می نویسد و پاک میکند
و ما هنوز مانده ایم در انتظار پاک شدن و بر خود می لرزیم

۲ نظر

برای سحاب سوخته مان هاله

که راه حل غم انگیزی، دوباره توی سرت باشد

دلی نباشد و دلتنگی، بهانه ی سفرت باشد

۰ نظر

دستوری برای مصرفِ من




من قرص مسکّنم

در خانه عمل میکنم
در اداره تاثیرم پیداس

۰ نظر

گاهی دلم برای خودم تنگ میشود

اگرچه نزد شما تشنه ی سخن بودم

کسی که حرف دلش را نگفت من بودم

۰ نظر

در جستجوی نور با دست های خالی

من در این تاریکی

فکر یک بره ی روشن هستم

که بیاید علف خستگیم

۱ نظر

ایمان می آورم به آغاز شب سرد

دلم گرفته‌است
دلم گرفته‌است

به ایوان می‌روم و انگشتانم را

۰ نظر

امتدادی بی دلیل

کاروان ها در سکوت و دزدها در قال و قیل

سال ها این دشت نشنیده ست آوای رحیل

۱ نظر

زلزله یعنی قدم هایت

ظهر مرداد است و این گرما و دم این روزها

یاد دنیای تو می اندازدم این روزها

۱ نظر

تلخ و جنون آمیز دلتنگ توام

مثل گنجشکی که طوفان لانه اش را برده است
خاطرم از مرگ تلخ جوجه ها آزرده است

۰ نظر