چاردیواری من

نبض مدام قلم خاصیت هست هاست

ساعت ۵ صبح

باید به راه افتم
نه چوب دست کهنه افسانه ها
نه کولبارِ یادگارانم
۰ نظر

به وقتِ رشد

  هنوز اسم ندارد
فعلن باید اثبات کنم میتوانم پرستار خوبی برایش باشم
فعلن باید فراموش کنم پژمردگی قبلی ها را

۴ نظر

دستوری برای مصرفِ من




من قرص مسکّنم

در خانه عمل میکنم
در اداره تاثیرم پیداس

۰ نظر

قصه ی دوست نداشتنی!

یکّی بودُ یکِی نبود یه قصه‌س
اما همه قصه ها مثلِ هم نیس
قصه ی من ، قصه ی من میدونم
قصه ای که دلت می خواد بگم نیس

۱ نظر

گاهی دلم برای خودم تنگ میشود

اگرچه نزد شما تشنه ی سخن بودم

کسی که حرف دلش را نگفت من بودم

۰ نظر

در جستجوی نور با دست های خالی

من در این تاریکی

فکر یک بره ی روشن هستم

که بیاید علف خستگیم

۱ نظر

رد دیوانگی هایی که در باران جا ماند

باران تو را یاد چه می اندازد؟ یاد که را در دل و جانت تر میکند ؟ بذر کدام خاطره را که به هر مشقتی بود

۱ نظر

ایمان می آورم به آغاز شب سرد

دلم گرفته‌است
دلم گرفته‌است

به ایوان می‌روم و انگشتانم را

۰ نظر

تا همیشه با من بخند

پیش نوشت : تقدیم به مادرم که بی اغراق مهربانترین موجود جهانم است.

 بچه تر که بودم
نگاهم به چشمان زیر عدسی گود رفته پدر بودو آوردن عینک

۱ نظر

تلفیقی از "paola" و "camel" به صرف شیرینی

پیش نوشت: همزمان  موسیقی "poala" از Mikis theodorakis را با من و "او" همراه شوید.

۱ نظر