هنوز اسم ندارد
فعلن باید اثبات کنم میتوانم پرستار خوبی برایش باشم
فعلن باید فراموش کنم پژمردگی قبلی ها را
مثل تو که همیشه با منی اما داعیه فراموشیت را میپرورانم
مثل آخرین گیاه
پوتوس بود
آخری ها جلوی چشمم بود اما آبش نمیدادم
بعدم قبل از برگشت به شهرم به دوستی سپردمش و دیگر سراغش را نگرفتم
خریدش حسن ختامی بود برای چند روزی که پدر و مادر و عمو و خاله ام پیشم بودند
روزهای خوبی بود
اگرچه کمتر پیششان بودم
اما همین که کسانی انتظارم را میکشیدند
کسانی که وصف عشقشان ناشدنیست
کافی بودم مرا
با مادر که حالا بیشتر میدانتم به گلخانه وارد شدیم
گلدان هایی رنگارنگ با برگ های  ورزیده و گلهایی خوشرنگ
آنچه میخواهم را یافتم
کراسولا
از نژاد دارسان "بنسای" است
دارسان یعنی شاخ و برگ دار
مادر تعجب میکند
دلیل را برایش توضیح میدهم
کراسولا درختی کوچک است که رشد میکند
شاخ و برگ میگیرد
آرام آرامو کاملن تدریجی
نگهداریَش هم آسان است
فقط هفته ای یکبار آب
برایش میگویم به دنبال رشد هستم و چند صباحیست در جستجوی هر آنچه نشانی از رشد داشته باشد اَم؛
برایش میگویم دقیقن مثل همین کراسولا که احتمالن دو ماه دیگر با الان فرقی ندارد من هم تغییر محسوسی نخواهم کرد
برگ هایی از آن زرد میشود و در آنسو شاخه هایی هم عروج میکنند
گلدانش هم برایش کوچک میشود
چرا که در تکاپوست
تکاپوی آسمانی که حال به سقف خانه ام محدود شده
مثل من
مثل ما
که آسمانمان دیگر ستاره ندارد
گنجشک نیز
که برایشان آواز بخوانم
دیگر توپ قلقلی ندارم که زمین بزنم تا هوا برود
توپ های بادی هم که اصلن هوا نمیروند
اما هنوز هم میخواهم رشد کنم
میخواهم بیش از هر آنچه تا الان
اشتباه کنم
زمین بخورم
سرم به سنگ بخورد
و چون زندگانی کراسولا
زندگانی کنم
و بیاموزم
و در این پوچی معنا را به چنگ آوررم.

پی نوشت۱ : میخواهم تنها باشم

پی نوشت۲ : میخواهم تنها باشم

.........

پی نوشتn : میخواهم تنها باشم