من قرص مسکّنم

در خانه عمل میکنم
در اداره تاثیرم پیداس
سر جلسه ی امتحان می نشینم
در محاکمه حاضر می شوم
با دقت تکه های لیوان شکسته را به هم می چسبانم
فقط مرا بخور
زیر زبان حلّم کن
فقط قورتم بده
و رویش آب بخور.
میدانم با بدبختی باید چکار کرد
چگونه خبر بد را تحمل کرد
بی عدالتی هارا کاهش داد
و فقدان خدا را چگونه معلوم ساخت
و کلاه عزاداری مناسب چهره انتخاب کرد.
منتظر چه‌ای_
ترحم شیمیایی را باور کن.
هنوز جوانی آقا(یا خانم)
باید به زندگیت سر و سامان بدهی.
چه کسی گفته
که زندگی باید دلیرانه سپری شود؟
پرتگاه خود را به من بده_
آن را با رویاها هموار خواهم کرد
آقا (یا خانم) از من سپاس گزار خواهی بود
به خاطر چهار دست و پا فرود آمدنت.
جان خود را به من بفروش
خریدار دیگری نصیبت نخواهد شد،
شیطان دیگری هم ، وجود ندارد.


ویسواوا شیمبورسکا